تازه ترين نامه دیپلمات ناراضی، ابوالفضل اسلامیBy جنبش خرداد
سایت خبری راه کارگر: مهمانپرست سخنگوی وزارت امورخارجه در مصاحبه روز دوشنبه با خبرگزاری فارس، با نام بردن از آقایان حیدری و اسلامی آنها را “دستاویزهای سوخته” خواند و گفت که مأموریت آقای اسلامی در ژاپن در سال ۱۳۸۳ (۲۰۰۵) به اتمام رسیده بود و او در اواخر سال ۱۳۸۴ از سمت خود در وزارت امور خارجه ایران کناره گیری کرده و به همراه همسرش در یک فروشگاه مشغول به کار شده است. در رابطه با این موضعگیری ابوالفضل اسلامی با غیر قابل اصلاح خواندن رژیم اسلامی و با یاداوری برخورد مردم با دیپلمات های زمان شاه، همکاران سابق خود را از همکاری با این رژیم برحذر داشته و می گوید: آیا شما هم می خواهید سرنوشت دیپلماتهای زمان شاه را داشته باشید؟ آیا فریاد مردم که در سراسر ایران فریاد می زنند این حکومت روی شاه را نیزسفید کرده، نشنیده اید؟
متن نامه ابوالفضل اسلامی: این موضع وزارت خارجه در باره اینجانب؛ این سوال را به ذهن هر انسان آزاده ای متبادر می سازد که چرا یک دیپلمات حاضر است تمام سوابق کاری، مصونیتهای دیپلماتیک، حقوق و مزایای دلاری، اتومبیل، راننده، سفرهای خارجی، ملاقاتها و میهمانیهای دیپلماتیک را رها کند و به اتفاق همسرش که خانه دار و از زندگی مرفهی برخوردار بوده؛ در یک فروشگاه کار کند؟
چرا همکاری با وزارت امور خارجه را رها کردم؟
همه مردم آگاهی دارند که وزارت امور خارجه مهمترین ارگانی است که به جهت وظایف خاص خود، با تمام ارگانهای داخلی از قوه قضاییه، مجلس و کلیه وزارتخانه ها تا کوچکترین سازمان دولتی ارتباط دارد و از اسرار درونی آنها با خبر است. مثلا وزرات امور خارجه باید پاسخگوی سوالات سازمانهای بین المللی درباره وضعیت حقوق بشر در ایران باشد، پس خواه ناخواه به اطلاعات زیادی از درون شکنجه گاههای رژیم، زندانیان سیاسی و آمار کشته شدگان و غیره دست می یابد.
لذا کارمندان وزارت امور خارجه آگاهترین افراد نسبت به بدبختیهایی هستند که امروز بر کشور ما حاکم است.
ما در وزارت امور خارجه شاهد بودیم که چطور گروهی انحصار طلب که حتی بعضی از آنها در زمان انقلاب و مبارزات مردم با استبداد سلطنتی در ایران نبودند؛ با این ادعا که این حکومت یک حکومت الهی است و حفظ این حکومت از نماز واجب تر است؛ و جمهوری اسلامی ام القرای جهان اسلام است؛ تمام آزادیخواهان را از صحنه سیاسی کشور حذف و در این کار از هیچ جنایتی فروگذار نکردند.
ما کارمندان وزارت امور خارجه با توجه به اینکه در داخل کشور و در ماموریتهای خارج از کشور با ماموران وزارت اطلاعات، سپاه و سایر ارگانهای حراستی، امنیتی رژیم در ارتباط هستیم؛ آگاهی داریم که چه کسانی و با چه هدفی تئوری «ام القرای اسلام و حکومت الهی» را علم کردند.
بنده در یکی از ماموریتهای خارجی همراه هیات بیت رهبری به سرپرستی آقای محمدی گلپایگانی و گروهی از فرماندهان سپاه و اطلاعات به کشورهای آسیای جنوب شرقی بودم که سامسونتهای پر از دلار را تحت عنوان هدایای رهبری برای امامان جماعات و مساجد جهت تجدید بیعت آنان با رهبر جهان اسلام می بردند. در این سفر چند روزه از زبان آنان شنیدم که می گفتند: این حکومت یک حکومت الهی است و حضرات آیات عظام معتقدند برای حفظ ام القرای جهان اسلام حتی اگر لازم باشد، واجب است تمام درآمد نفت ایران را هم هزینه کنیم و تمام مستضعفان جهان را بر علیه استکبار سازماندهی و رهبری نماییم. هر کس هم در مقابل این حکومت بایستد مستحق مرگ است. اگر هم کثرت اعدامها موجب اعتراض افکار عمومی و به صلاح نظام نباشد، کسانی که آزاد می شوند باید عذابی را بچشند که فقط جنازه متحرکی از زندان خارج شود تا درس عبرت برای همه آشنایانش باشد.
همچنین بهت انگیزتر این بود که می گفتند: متهم سیاسی بعد از آزادی از زندان ممکن است هر عذابی را فراموش کند، اما درد شکنجه ناحیه نشیمنگاه، دردی ست که تا پایان عمر جسم و روح و روان او را به درد می آورد و دیگر هیچوقت به مقابله با اسلام بر نمی خیزد.
حتی یکی از مامورین اطلاعات بنام مستعار حسینی گفت: یکی از زندانیان سیاسی که درد نشیمنگاه را چشیده در همسایگی ما در اصفهان است که در کنج خانه مثل یک جنازه افتاده و پدر و مادرش هم از ترس؛ خفقان گرفته اند و این خوب درس عبرتی برای همه اقوام و دوستانش شده است.
بله مردم ایران و مردم جهان بدانند که بنده در دهه اول انقلاب از زبان هیات اعزامی بیت رهبری به ریاست آقای محمدی گلپایکاتی شنیدم که جوانان مبارز در زندان مورد تعدی و تجاوز قرار می گیرند ولی چه کسی جرات افشای آنرا داشت؟ خوشبختانه امروز با افشاگری آقای کروبی این جنایت بر همه آشکار شده است.
ما در وزارت امور خارجه علاوه بر کشتار و قتل عام نیروهای مبارز در داخل؛ شاهد و آگاه بودیم که چگونه ماموران حکومت اسلامی با پاسپورت سیاسی و با استفاده از مصونیتهای دیپلماتیک بسیاری از آزادیخواهان و فعالان سیاسی و حتی هنرمندان مقیم خارج را ترور نمودند، که دستگیری بعضی از آنان رسوایی بزرگی برای حکومت ولایت فقیه بار آورد.
ما در وزارت امور خارجه شاهد بودیم که استراتژی سیاست خارجی مخرب و دشمن تراش حکومت اسلامی مبنی بر صدور انقلاب از ام القرای اسلام، ایران را به منزوی ترین کشور دنیا مبدل ساخت.
ما شاهد بودیم که پرسنل سپاه و اطلاعات در دفتر حمایت از نهضتهای آزادیبخش وزارت امور خارجه، تحت پوشش دیپلمات با پاسپورت سیاسی و با استفاده از مصونیتهای دیپلماتیک، و بودجه های محرمانه بی حساب؛ با افراطیون و گروههای تندرو ارتباط و ضمن حمایت مالی و تهیه تجهیزات؛ آنها را برای آموزش بمب گذاری و ترور به ایران اعزام میکردند تا در مواقع لازم از آنها به اصطلاح برای ضربه زدن به استکبار استفاده کنند.
اگرچه دفتر حمایت از نهضتهای آزادیبخش وزارت امور خارجه در دروه ریاست جمهوری خاتمی به دفتر تحقیقات اسلامی تغییر نام یافت، ولی همچنان با همان ماموریت در وزارت خارجه مستقر و فعال است.
تاسیس حزب الله لبنان، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، جهاد اسلامی فلسطین و سایر گروههای افراطی و صرف میلیاردها دلار از درآمدهای نفتی مردم محروم و گرسنه کشورمان برای حمایت از گروه حماس و سایر افراطیون در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و نیز فعالیتهای برون مرزی سپاه قدس در لبنان، افغانستان، عراق و سایر کشورهای منطقه و بمب گذاریهای متعدد آنها در چند نقطه از جهان از جمله در لنبان، عربستان سعودی و آرژانتین و … در راستای همان استراتژی سیاست خارجی حکومت اسلامی بوده که علاوه بر حیف و میل شدن منابع مالی کشور خسارتهای سنگینی برای مردم و کشورمان داشته، از دیگر عوامل نارضایتی دیپلماتها بوده است .
یکی دیگر از عوامل نارضایتی دیپلماتهای وزارت امور خارجه؛ باجهای بی حساب و کتاب گلستانی و ترکمنچایی به روسیه، چین و سایر کشورهای باصطلاح سوسیالیست ضد آمریکایی بوده است که امروز مردم عادی هم در خیابانها، شعار مرگ بر روس و چین سر داده اند.
ما دیپلماتهای وزارت امور خارجه از این جنایات و خیانتها بیزار بودیم ولی کسی جرات ابراز نیت باطنی خود را نداشت. لذا بنده و چند تن از همکاران همفکر در اواخر ریاست جمهوری رفسنجانی تصمیم گرفتیم که حداقل استعفا بدهیم و با کناره گیری از سیاست، از این رژیم جانی فاصله بگیریم.
استعفای یکی از دیپلماتها و ناپدید شدن وی
اولین دیپلماتی که تقاضای استعفا داد آقای درویش رنجبر بود. رنجبر در دو ماموریت قبلی خود در وین و ژنو شاهد همکاری سفیر با نیروهای اطلاعات و سپاه بود که در پوشش دیپلمات عملیات ترور فعالان سیاسی مقیم خارج را بر عهده داشته اند.
آقای درویش رنجبر بلافاصله بعد از استعفا ناپدید شد و تا مدتها کسی از وی خبری نداشت تا اینکه با خبر شدیم وزارت اطلاعات با این توجیه که چون بسیاری آرزو دارند مقام و موقعیت آقای رنجبر را داشته باشند؛ به استعفای وی مشکوک و او را بازداشت نموده است.
خبر بازداشت آقای رنجبر و شکنجه های فراوان روحی و جسمی وی برای اعتراف، نفس را در سینه بسیاری از دیپلماتهای ناراضی حبس نمود. دیگر حتی کسی جرات استعفا هم نداشت.
تا اینکه دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی فرا رسید و ما فکر کردیم که شاید کناره گیری فرار از مسئولیت باشد. بمانیم و به اصلاحات کمک کنیم.
با این نیت تا پایان ریاست جمهوری محمد خاتمی ماندیم ولی با روی کار آمدن احمدی نزاد درست در زمانی که بقول سخنگوی وزارت خارجه، هنوز سبز و زردی در کار نبود؛ دیگر بر ما ثابت شد که کار کردن برای این رژیم اصلاح ناپذیر، مشارکت در جنایات است. لذا به توکیو محل ماموریت قبلی خود گریختم تا جنایات حکومت اسلامی را در خارج از کشور افشا نمایم ولی بدلیل تهدیدات عوامل سفارت و فشارهای دولت ژاپن برای استرداد ما به ایران، مجبور به سکوت شدیم. تا اینکه به برکت جنبش سبز مردم ایران دولت ژاپن هم در رفتار خود نسبت به ما تجدید نظر نمود و ما توانستیم صدای خود را به مردم برسانیم.
در پایان موضوعی را به خاطر دوستان و همکاران وزارت امور خارجه اعم از سفرا، رایزنان، دبیران و وابستگان سیاسی و کلیه کارمندان بیاورم؛ شاید از خواب غفلت بیدار شوید:
همکاران به یاد دارند 20 ، 25 سال پیش که در وزارت امور خارجه استخدام شدیم؛ مقامات وزرات خارجه دیپلماتهای زمان شاه را تقبیح و طعن و لعن می کردند.
حتی به ما می گفتند ما شما را استخدام کردیم برای پاکسازی وزرات خارجه از این عناصر خائن زمان شاه و از این طاغوتیها. و گاهی می گفتند که اینها باید به دلیل حمایت از طاغوت؛ در همین صحن وزارت امور خارجه تیر باران می شدند. ولی عطوفت اسلامی امام مانع از این امر شده است .
همکارن محترم آیا شما هم می خواهید سرنوشت دیپلماتهای زمان شاه را داشته باشید؟ آیا فریاد مردم که در سراسر ایران فریاد می زنند این حکومت روی شاه را نیز سفید کرده، نشنیده اید؟
آیا حکومت اسلامی که حتی به هم صنف روحانی خود رحم نمیکند. چه کسی از آیت الله لاهوتی نزدیکتر و خودی تر؟ و آیت الله گلزاده غفوری که فقط به دلیل رای منفی به ولایت فقیه در مجلس خبرگان؛ دو فرزند پسر و دختر و دامادش را به اتهام واهی همکاری با ضد انقلاب، اعدام کردند! و امروز که می بینید حتی تاب تحمل فرزندان خمینی را هم ندارند.
آیا رژیم شاه با آن همه بدی و خشونتی که شهره عالم بود؛ چنین جنایاتی را مرتکب شد؟ پس مردم در باره شما چه خواهند گفت؟
دیپلمات ناراضی، ابوالفضل اسلامی