به نام خدا
جنبش سبز از هنگامي كه به اسم و رسم حضور خود را اعلام داشت، به تمام وجود چنين تحليل كرد كه مشكلات اين مرز و بوم همه به يك مشكل اساسي و بنيادين برميگردد و آن مشكل، مشكل سياسي ايران است كه در قالب حكومت نظامي ديني ولايت فقيهي تجلي كرده است. اين نوع حكومت فعلا ام الفساد ايران است. همه اقشار و طبقات جامعه ما به سبب اين نوع حكومت آسيبديده و آسيبپذير و تحقير شدهاند. لذا انتظار ميرود كه اين جنبش در همه سطوح و نزد تمام اقشار و اصناف و طبقات حضوري پررنگ و از سويي افشاگرانه و سويي ديگر هدايتگرايانه داشته باشد. اما در حالي كه اين روزها امكان چنين حضوري براي اين جنبش در جنبههاي مختلفش وجود دارد، يعني فرارسيدن دو روز كارگر و معلم، دو قشر بسيار آسيبديده و تحقير شده به سبب ادبيات و سياستهاي فرهنگي و اقتصادي نظام، جنبش سبز حتي آن بخشي كه شامل كارگران و معلمان است، همچنان در جا زده و هيچ تحركي از خود نشان نميدهد، گويي كه مشكل اين جنبش فقط در رأي خورده شده است يا تحقق بخشي از قانون اساسي متوجه حقوق شهروندي است و ديگر هيچ.
اگر جنبش سبز، خود را جنبشي فراگير ميداند و اگر ام المشاكل ايران را نظام ديني ولايت فقيهي ميشناسد، نبايد از هيچ صنف و طبقهاي و مشكلات آن غافل شود و ضمن حضور و بسيج هواداران خود، به افشارگري پرداخته و رنج مضاعفي كه بخشي از طبقات كشور مانند معلمان و كارگران و كارمندان ميبرند، ريشه يابي كرده و اعلام بدارد كه فريادهاي صنفي در نهايت بايد فريادهاي سياسي شوند.
جنبش سبز(به خصوص هواداران آن در دو قشر معلم و كارگر و همچنين كارمند) از هم اكنون تا دير نشده، جنگ سرد خود را با نظام آغاز كند تا رسيدن دو روز كارگر و معلم، با انواع ابزارها و سايل در درسترس و ممكن، حضور هر چه بيشتر اين اقشار همراه با ديگر اقشار مانند دانشجويان را قطعي كند. مماشات و مدارا با اين نظام، عاقبتي جزو حسرت و يك زندگي سوخته نخواهد داشت. به اميد پيروزي جنبش سبز ايران