بنام یزدان بخشاینده ی مهربان
در اینجا من می خواهم تا دین شیطان و دین خداوند را برای شما تعریف کنم
گرچه این تعریف می تواند ناقص یا نادرست باشد
دین خداوند یعنی اسلام که از واژه ی زیبای سلام یعنی درود و سلامتی گرفته شده است
همچنین به معنای تسلیم شدن به خداوند نیز هست
تسلیم بودن به خداوند به این معناست که تو بنده کسی جز او نشوی و کسی را از او برتر ندانی
اعتقاد به اولیای الهی و مدرسان مدرسه ی خداوند هم جزء تسلیم به خداوند بودن و بندگی او می باشد
اما دین شیطان دینی خودخواهانه و ستمگرانه می باشد
مثلا در این دین تو خودت را بیگناه و دیگران را گناههکار می دانی و در عین حال حرمت خداوند را بی ارزش می انگاری
مثلا نماز می خوانی ولی نمازخواندن دیگری را بی ارزش می پنداری
به خودت اهمیت می دهی ولی به دیگران اهمیت نمی دهی
در حالی که همه چیز و همه کس بنده و آفریده ی خداوندی می باشند که تو او را می پرستی!
پس دین خداوند این شد که به دیگران به عنوان بنده و آفریده خداوند احترام بگذاریم و ارزش قاپل شویم
و دین شیطان هم این است که خودخواه باشیم و دیگران را بی ارزش پنداریم
متاسفانه بیشتر امت خمینی چنین هستند
نمونه هایش را من در خانواده و آشنایان خود می بینم
کسانی که به خود ارزش قاپل هستند ولی برای مخالفان خود (مثلا سبزها) اهمیتی قرار نمی دهند و به راحتی آنها را منافق و بی دین و آدم کش و نظایر آن خطاب می کنند.
این رفتارها نشان از نفاق می دهد و نه از ایمان
اینکه تو ۲۴ ساعت و ۷ روز هفته به عبادت مشغول باشی ولی در دلت حقوق دیگران را هیچ انگاری گویا شیطان را ۲۴ ساعته و هر روز هفته می پرستیدی!
این اصلی است که در فرهنگ غربی ها و آمریکاییها اهمیت دارد ولی در فرهنگ ایرانی ها و بسیاری از مسلمانان پشیزی ارزش ندارد.
با روی کار آمدن حکومت خمینی این نوع دینداری عادی شد و رواج پیدا کرد!
به طوری که همه مخالفان و منتقدان و معترضان به حکومت خامنه ای و خمینی منافق و محارب و معاند و ملحد و ... عنوان گرفتند و خودی ها مسلمان و مومن!
خداوند می فرماید ؛بندگان(یا انسانها یا آفریدگان-دقیقا یادم نیست) عیال من هستند.
یعنی ما خانواده ی خداوند مهربان می باشیم.
پس چه باید همدیگر را تنها به این دلیل که مخالف اندیشه ی ما هستندبه نفاق و نظایر آن محکوم کنیم.
در حالی که عدالت این است که نخست خود را محاکمه و داوری کنی سپس قاضی و داور شوی.
قضاوت درباره ی دیگران سخت است ولی اگر نخست درباره خود قضاوت کنیم می توانیم درباره دیگران هم قضاوت درست بکنیم.
سخن بسیار است و این تنها یک از هزاران است
جنبش سبز بهانه ای است برای نزدیکتر شدن دلهای معترضان و حق جویان
پس باید همه یک تن بشویم تا یک قدرت بزرگ محسوب شویم که می تواند در برابر خواسته ها زورگویانه ی حکومتی مردم فریب مثل حکومت خامنه ای باستیم و نظر خود را بر او تحمیل کنیم
منتظر نباشیم تا موسوی و کروبی و خاتمی این عزیزان زحمتکش و دلسوز که جای پدر ما هستند را دستگیر کرده و اعدام کنند تا بریزیم خیابان و با ماموران معضور درگیر شویم تا حمام خون راه بی افتد.
بلکه باید خودمان و این جنبش سبز را بسازیم
من یکی خط مشی تعیین می کنم و آن هم چیزی جز آیه ی آخر سوره فرخنده ی «عصر« نمی باشد که می فرماید :
بنام یزدان بخشاینده ی مهربان
به دوران
همانا که انسان در زیانکاری است
مگر آنانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده و به راستی و شکیبای تکیه کرده باشند.
حکومت از آن مردم است همچنانکه که انقلاب هم از آن مردم بوده است
انقلاب را نه خمینی بلکه مردم یعنی خدای مردم بود که پیروز کرد اما دزد انقلاب رویای خوش آزادی را به گور خود برد
حالا هم باید متحد شویم چون حربه ننگین خامنه ای این است که مردم را بوسیله ی مردم از میان بردارد
پس باید برای وحدت خود از آگاهی و دوستی استفاده کنیم تا فردا خودمان و فرزندانمان در کشوری زندگی کنند که به معنای واقعی آزاد است
البته شیطان و عقاید شیطانی و بندگان او باید آزاد نباشند گرچه آزادی این است که تو در درونت آزاد و آزاده باشی
جمهوری اسلامی اگر کمی از خدا می ترسید و عرضه و لیاقت حکومت و فرمانروایی داشت از حربه کشت و کشتار و به جان هم انداختن مردم استفاده نمی کرد
زیرا با اینکار خشونت علیه خود را بیشتر می کند و هنگامی که مردم حکومت را گرفتند به شدیدترین وجه آنها را مجازات می کنند
البته باز هم بگویند که خامنه ای رهبر فرزانه است!
پس هم میهن سبز، ما یک تن و جان هستیم و اگر چنین باشین، پیروزیم...