حتی اگر خرمشهری نباشید، دیدار از خرمشهر جداً کار دشواری است.
خرمشهر از معدود شهرهایی است که نامش به تقویم رسمی کشور راه یافته. روزهای سقوط و فتح خرمشهر به یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ این مملکت بدل شدهاند که مقاومت جانانه و پیروزمندانه مردم در مقابل تهاجم خارجی را به یاد میآورند.
فاصله بسیار اندک خرمشهر تا مرز عراق موجب شد تا این شهر و مردمش به راحتی در تیررس دشمن قرار گیرند و بیشترین صدمات را از این حملات تحمل کنند.
این شهر پیش از اشغال،بندری پررونق و آباد و شهری شاد و خرم به حساب میآمد.
اما حالا تفاوت چندانی با روزهایی که در اشغال بعثیها بود، ندارد. در و دیوارهای سوراخسوراخ و ساختمانهای همچنان مخروبه اما نه متروکه، سیمای جنگزده شهر را به تمامی حفظ کردهاند. درکمال تعجب، در اکثریت قریب به اتفاق همین بناها مردم، سکونت دارند.
البته مسجد جامع، بازسازی شده و تنها بخشی از دیوار قدیمی آن به یادگار مانده است.
ساختمان مشهور «شش طبقه»اش که زمانی برو بیایی داشت، حالا حال و روز عجیب و غریبی دارد.
و کارون پرشورش هنوز نه تنها باید لاشه قایقها و لنجهای کوچک و بزرگ را در خود تحمل کند که زبالههاو فاضلاب شهری هم امانش را بریدهاند.
واقعا خرمشهر باید بیست و دو سال پس از پایان جنگ، مشکل فاضلاب و آب شرب داشته باشد؟
در کنار رود کارون موزهای هم تدارک دیدهاند با همان در و دیوارهای سوراخ سوراخ و کلی اشیا و وسایل و پوتینها و قمقمههای رزمندگان و عکسهای دیدنی و تأثربرانگیز از خرمشهر قبل و بعد از جنگ و ادوات جنگی که هنوز هم بعضی ها کنارشان عکس یادگاری می گیرند.
اینجا را که میبینی، یعنی اینکه یادگارها و خرابیهای جنگ باید در همین موزه جمعآوری و حفظ شوند و خارج از موزه، پس از محوخرابیها ، همه چیز از نو ساخته شود تا خون زندگی دوباره در رگهای شهر جریان یابد. کاری که در تمام نقاط جنگ دیده دنیا و حتی کشور خودمان انجام شده و میشود. این وظیفه بدیهی دولتهاست. ولی معلوم نیست چرا خرمشهر از این قاعده مستثنی شده. تو گویی قرار است تمام شهر با حفظ همه خرابیهایش موزه دائمی جنگ باشد.
همین محرومیتها و کمتوجهیها باعث شد بسیاری از خرمشهریهای اصیل به شهرهای دیگر ایران یا کشورهای دیگر جهان مهاجرت کنند. خرمشهر نه از «سازندگی» و «اصلاحات» خیری دید و نه از «مهرورزی» طرفی بست، همان ماند که بود.
آنها که در بازسازی کشورهای دیگر اعم از «دوست و همسایه» و «دوست و برادر» این همه شوق نشان میدهند، چرا و با چه توجیهی چشم روی خرمشهر و مشکلات بیشمارش میبندند؟
واقعا کدام وجدان بیدار و منصف، میپذیرد که ایران در بازسازی «عراق» مشارکت کند ولی حال و روز خرمشهرش اینگونه باشد؟
انصافتان را شکر! حال واحوال جوان خرمشهری که میراثدار جنگی است که بر پدرانش و شهر و دیارش تحمیل شده، باید این باشد که از فرط بیکاری و رخوت، گوشه خیابان چرت بزند؟
حالا واقعا حق مردم خرمشهر پس از تحمل آن همه دشواری و آوارگی، این است؟ حق مردم خرمشهر به کنار، حق در و دیوار خرمشهر هم این نیست.
شاید خرمشهر بیش از «ستاد دائمی بزرگداشت آزادسازی خرمشهر» به «ستاد دائمی بازسازی خرمشهر» نیاز داشته باشد.
دیدار از خرمشهر جداّ کار دشواری است، حتی اگر خرمشهری نباشید. اما این را بدانید که خرمشهر هنوز که هنوز است زیباترین و سرخترین غروب دنیا را دارد. بیتردید.
عکس ها: کیوان کثیریان
منبع خبر انلاین