سایت اخبار روز: مخالفین در قرقیزستان به دنبال چند هفته اعتراض و ناآرامی روز چهارشنبه با قیامی چند ساعته، مراکز قدرت را تسخیر کرده، کنترل رادیو و تلویزیون را در اختیار گرفتند، رئیس جمهور مستبد را فراری داده و قدرت را به دست گرفتند.
هدف این یادداشت، بررسی سیاست ها و برنامه های اپوزیسیون سابق که حالا تبدیل به قدرت حاکم شده، نیست، توجه بر یک نکته ی بدیهی است. مردمی حکومتی را نخواسته اند و چون به خواسته های آن ها تسلیم نشده است، آن را برکنار و سرنگون کرده اند. بدیهی ترین و اولیه ترین حقی که هر مردمی باید از آن برخوردار باشند. اما متاسفانه این حق از جانب نه تنها حکومت ایران، که اپوزیسیون اصلاح طلب آن هم به رسمیت شناخته نمی شود. مقایسه ای بین آن چه مردم قرقیزستان کردند و آن چه ما کرده ایم و در حال انجام آن هستیم، برای جنبش ما که درگیر مبارزه برای پایان دادن به حکومت استبدادی است، می تواند از هر نظر مفید به فایده باشد.
تصور کنیم اپوزیسیون اصلاح طلب مورد اشاره ی ما، اگر در قرقیزستان و پایتخت آن بیشکک یافت می شد، در برابر این حوادث چه موضعی اتخاذ می کرد؟ می توانیم حدس بزنیم: هشدار هزار باره در مورد پرهیز از خشونت، داستان سرایی هایی بی پایان در نفی «براندازی» و «سرنگونی طلبی» و انقلابی گری و موارد دیگری که از فرط تکرار گوش های همه ی ما ایرانیان از آن ها پر است. تصور کنیم اگر مردم قرقیزستان به این رهنمودها گوش می دادند و تن می سپردند، حالا در این کشور وضعیت به چه قرار بود؟ رئیس جمهور فراری همچنان در کاخ خود نشسته و اوضاع تغییری نکرده بود و رهبران اپوزیسیون مورد اشاره، همچنان در انتظار اصلاح امور، روزگار می گذراندند. اما در قرقیزستان رهبرانی وجود داشتند که مصمم بودند و یک «خشونت چند ساعته» به زندگی یک دیکتاتوری پایان داد.
هدف ما نه تبلیغ خشونت است و نه دعوت به جنگ مسلحانه، دموکرات ها هرگز طرفدار جنگ مسلحانه و خون ریزی نیستند، آن ها تلاش می کنند با تعویض حکومت، به خشونت مستمر و سرکوب و خون ریزی که سی و یک سال است بر کشور ما حاکم شده، پایان دهند. برای هزارمین بار باید تکرار کرد، حکومت ها هستند که به درجه ی زیادی شیوه ی مبارزه را تعیین می کنند و گوش حکومت های مستبد، متاسفانه تا آخرین لحظات بر توصیه های خیرخواهانه بسته است. این واقعیت را هرگز نباید از نظر دور داشت و در دنیای سیاست اسیر تخلیات شد.
محروم کردن خود از امکانات متنوع و گسترده ای که لازمه ی هر مبارزه ی سیاسی است، نتیجه اش به سود حکومت دیکتاتوری تمام می شود. اسیر ماندن در توهم اصلاح حکومتی که نمی خواهد اصلاح شود و پافشاری بیمارگونه بر شیوه های انفعالی که به اشتباه «مبارزه ی مسالمت آمیز» خوانده می شود، محروم کردن مردم از حق دفاع از خود در برابر سرکوبگران که باز به اشتباه «مبارزه ی خشونت آمیز» نام گرفته شده، از جمله اشتباهات مهلکی است که جنبش سبز در ایران را به بن بست کشانده و در موقعیت دشواری قرار داده است. حاکمیت این اندیشه ها بر مبارزه ی سیاسی، فرصت های بزرگی را از جنبش سبز گرفته است و اگر این تفکرات همچنان بر مبارزه ی مردم ایران حاکم باشند، فرصت های بزرگتری را هم خواهند گرفت.
«براندازان» آدم هایی عجیب و غریب نیستند. همین مردم عاصی و ناراضی و معترض قرقیزستان هستند، می توانیم ما ایرانیان باشیم.
حوادث قرقیزستان برای مردم ما مهم است و باید به دقت دنبال شود، زیرا نشان می دهد به غیر از آن چه که اصلاح طلبان ما می گویند و می نویسند و عمل می کنند، راه های دیگری هم برای مقابله با استبداد و دیکتاتوری وجود دارد.
حوادث قرقیزستان باید به حکومت ایران هم درس بدهد. آن ها نباید خیال کنند مردم کشور ما تا ابد گرفتار نصایح منفعلانه ای که به اسم «اصلاح طلبی» به خورد آن ها داده می شود و ترس از قدرت سلاح حکومت باقی خواهند ماند. حکومت امروز با مقاومت در برابر خواسته های مردم و سرکوب بیرحمانه ی آن ها دارد فردای خود را هم رقم می زند. حکومت ایران نمی تواند در برابر خواست مردم برای استقرار دموکراسی در کشور برای همیشه مقاومت کند، اما می تواند تعیین کند که این تحول به طور مسالمت آمیز صورت بگیرد و شانسی برای ادامه ی زندگی پایوران حکومت در ایران باقی بگذارد یا آن که آتش انتقام خلق بنیانشان را بسوزاند.