انجمن جنبش سبز ایران
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.



 
HomeHome  Log in  RegisterRegister  SearchSearch  Latest imagesLatest images  

 

 جنبش مدرن سبز : بهرام حسین زاده

Go down 
AuthorMessage
khorshid

khorshid


تعداد پستها : 49
امتیاز : 5548
اعتبار : 28

جنبش مدرن سبز : بهرام حسین زاده Empty
PostSubject: جنبش مدرن سبز : بهرام حسین زاده   جنبش مدرن سبز : بهرام حسین زاده Empty2010-03-19, 17:10

جنبش مدرن سبز
بهرام حسین زاده


اینکه آمریکا در منطقۀ خلیج فارس به برقراری سیستم دفاعی خود می​پردازد و با تقویت بنیۀ نظامی متحدانش، میزان مشارکت آنان را برای درگیری​های احتمالی در منطقه بالا می​برد؛ و اینکه می​کوشد با برقراری تحریم​های گوناگون به ناتوان کردن نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بپردازد، و اینکه این​همه صبوری بخرج می​دهد تا جهانیان را قانع کند که این دولت جمهوری اسلامی، یاغی بر قوانین معتبر بین​المللی​ست و باید منزوی و منزوی​تر شود، همه و همه برای آن است که در درگیری محتمل پیش رو، تلفات کمتری بر نیروهایش وارد شود. تا بتواند بدون فشار افکار عمومی داخل آمریکا و با دست و بال بازتری بجنگد و بر اهداف خود دست یابد. دولت آمریکا از همین الان دارد به کشته​شدن هر یک از سربازانش در جنگ احتمالی آینده می​اندیشد و از همین الان از بخاک افتادن آنان پیشگیری می​کند. اگر الان به این موارد نیاندیشد و بر آنها راه چاره نیابد، در بحبوحۀ نبرد که برای تدبیر بر چنین اموری بسیار دیر شده است.
تاثیرگزاری بر آینده، فقط می​تواند از حال شروع شود. آنکس که امروز خود را آماده می​کند برای آن است که از هزینه​های قابل اجتناب فردا پیشگیری نماید. هر چه امروز با آرامش و دیدی باز به تدارک آینده بپردازیم، از بسیاری اشتباهات و تلفات جلوگیری کرده​ایم.
اینکه جمهوری اسلامی از اصول اولیۀ انقلاب خودش منحرف شد امری نبود که در این ده بیست ساله اخیر رقم خورده باشد. این "زور" امروز از "بازوان" دیروز نشأت گرفته است. ما در تمام تاریخ معاصر خود با همین شکست​ها مواجه بوده​ایم: از اصلاحات امیرکبیر و انقلاب مشروطه و وقایع سال سی و دو و انقلاب سال پنجاه و هفت، همه و همه به ناکامی رسیده​اند و علتش هم در بن​بستی​ست که از نگرش کهنه و سنتی جامعه ما سرچشمه می​گرفت. مبنای این نگرش با درجا زدنِ در تاریخ بر این امر استوار شده، که "زور" حلال مشکلات است. هم مردم و هم حکومت​هامان هر دو بر همین باور با هم جنگیده​اند و نتیجه برای هر دو یکسان بوده است: شکست.
اینکه در طول تاریخ هر چه به عقب​تر می​رویم، با کاربرد بیشتر زور مواجه می​شویم (این امتداد دارد تا روزگاران زیست حیوانی​مان) باعث آن شده تا "زور" در ذهن و روان جامعه و آحادش جای ویژه​ای را در حل اختلافات اشغال کرده باشد. فرمول "ز نیرو بود مرد را راستی"، رفته رفته دارد برعکس می​شود. این سیستم هنوز هم که هنوز است در جهان به تناسب چگالی "تفکر سنتی" که بر بستر نیروی ماند و عادت سخت​جانی می​کند، حضور دارد.
اما جهان دیگری نیز در حال شکفتن است، جهانی که "مدرن" است و در آن "نیرو" از "اندیشه و خرد" برمی​خیزد. پیروزی چین​خوردگی​های مغز بر پیچ​و​تاب​های عضلات بازو. در این جهان مدرن، توانایی​های به ارث رسیده از جهان حیوانی​مان، کمرنگ و کمرنگ​تر می​شوند و توانایی​هایی رخ می​نمایند که "انسانی"​ست. امروزه دیگر برای جنگیدن، ارزش "اطلاعات" و "دانش" کمتر از ارزش باروت نیست و حتی بسی مهمتر از آن است.
در جنبش سبز ما هم تحولاتی در همین راستا، در حال رخ دادن است. بکار نبردن "خشونت و زور" و بجای آن، ترغیب رقیب به گفتگو، برتری دادن خرد بر هیجان، اطلاع​رسانی بجای تهییج، شعر بجای شعار، تکثر بجای وحدت، پذیرش حق همگان حتی مخالفین، اینهمه نقد و انتفاد علنی از جنبش سبزمان، همه و همه نشانگر یک تحول تاریخی تازه در رویکرد جامعه بر موضوع تحولات اجتماعی​ست.
فراموش نکنیم که تاکنون هر حرکتی داعیۀ این را داشته است که: «من نماینده تمام مردم هستم. من یعنی مردم و مردم یعنی من. و در این میان البته که خدا و تاریخ نیز با منست.» در همبن انقلاب بهمن یکی از شعارهایش این بود که:«سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن.» یعنی یا با من، یا خائن به قرآن و "قرآن" یعنی همه چیز. اما امروزه بسیاری از دوستان جنبش سبز به راحتی اذعان می​کنند که نیروهای بیرون از جنبش سبز هستند و یا حتی نیروهای فراوانی در درون این جنبش، "منتقدین" آن هستند. این جنبش ادعای نمایندگی تمام مردم ایران را ندارد. نمی​گوید "من" یعنی کل ایران. نمی​​گوید که هر که از من نیست، دشمن این مرز و بوم است، به روشنی و صراحت می​گوید که من نمایندۀ اقشار مدرن شهری هستم که خواهان برقراری دموکراسی برای ایرانم. منافع من در گسترش دموکراسی و آزادی در تمام شئون جامعه نهفته است و درین راه با تمام جنبش​هایی اجتماعی مانند جنبش زنان، جنبش​های قومی، جنبش کارگران، جنبش دانشجویان و... که چنین تمایلات و اهدافی را دارند، بدون هیچ پیش​شرط و یا ادعای هژمونی، همراهم. این یعنی نمونه​ای مدرن برای جنبشی امروزی.
جنبشی که باور دارد متناسب با وزن اجتماعی هر کدام از اقشار و طبقات اجتماعی، باید سهم و حقی برای آنان در اداره جامعه قائل شد و انتخابات آزاد و سالم، یگانه راه تقسیم قدرت اجتماعی​ست. این که در انقلاب​ها یک طبقه یا یک قشر، به نام کل جامعه، قدرت را در دستان خود قبضه می​کند، دیگران را از فعالیت آزاد بازمی​دارد و سهم آنان در مدیریت اجتماعی را انکار می​کند، در جنبش​های مدرن منسوخ شده​است.
این جنبش​های مدرن، پیش از هر چیز، حرکت​هایی "غیرایدئولوژیک" هستند. آرمان​های دور و دراز ندارند. چیزهای خیلی گنده و عجیبی مطرح نمی​کنند. پای​شان بر روی زمین است و تمام خواست​هاشان برای بهبودی اوضاع زندگی این جهانی​ست. این جنبش​ها، رابطۀ انسان و خدا را نیازمند دخالت دولت و حکومت نمی​دانند.
همچنان که محتوای این جنبش​ها با جنبش​های تاکنونی متفاوت است، شکل و شیوه برخورد آنها با مسائل هم چیزی خاص خود آنهاست. شاید مهمترینِ این ویژگی​ها که بتوان گفت این باشد: این جنبش​ها "دشمن" ندارند و در ذهن خود "دشمن" نمی​آفرینند. اینها سعی دارند که مخالفین را صرفاً بعنوان مخالف یا رقیب بدانند و ببینند. دشمن انگاشتنِ رقیب یا مخالف، راه را برای "خشونت و حذف و نابودی" باز می​کند. اما جنبش سبز با آسیب​شناسی تحولات پیشین اجتماعی، بخوبی در یافته که بطور مثال:شکستِ انقلاب پنجاه و هفت از آن رو بود که انگاشت، سرنگونی دیکتاتور معادل نابودی دیکتاتوری​ست و با انگاره​ای ساده پنداشت سرنگونی اینها، بطوری "فیزیکی" امکان​پذیر است. حال آنکه "دیکتاتوری"را، صرفاً چیزی در قامت حکومت دیدن، یک "معلول​گرایی"​ست. [...] هر کسی که بخواهد براین بنیاد کج بنشیند، نمی​تواند "دیکتاتور" نشود. ما باید با دگرگون کردن بنیادی حیات اجتماعی​مان، بر آن بنیان​هایی بتازیم که می​تواند از میرحسین ما هم یک دیکتاتور بسازد. در انقلاب بهمن دیکتاتور رفت اما دیکتاتوری باقی ماند و حالا اینهمه کشته نداده​ایم که همان بنیان​ها باقی بمانند و بعد از ولایت مطلقۀ فقیه، ولایت​های دیگری را بر ما مسلط کنند. ما نخستین جنبش احتماعی ایران هستیم که برای خود "دشمنی" ندارد. اولین جنبش تاریخ ایرانی هستیم که باور داریم: کشتی کشور بدون همکاری تمام نیروهای اجتماعی، به گل خواهد نشست. ما در همکاری رقیبان و مخالفینمان "ذینفعیم". قوانین نباید تنها منافع ما را تامین کنند. اگر نیروهای رقیب و مخالف منافع​شان تامین نشود چرا باید در چرخاندن چرخ​های کشور بکوشند؟ آنکه کوتاه مدت می​اندیشد تصور می​کند با سرنگونی جمهوری اسلامی همه چیز درست می​شود و حال آنکه تجریه ثابت کرده که سرنگونی یک نیروی سیاسی بمعنای محو و امحای پایگاه و بدنه اجتماعی آن نیرو نمی​تواند باشد. جناح مخالف با تقلب و هزار ترفند، اصلاح​طلبان را از قدرت به زیر کشید اما مگر می​تواند بدنه اجتماعی اصلاحات را هم از حیات اجتماعی نابود کند؟ و بدنه اجتماعی اصلاحات، آن نیرویی​ست که با عدم همکاری​اش به حاکمیت نشان می​دهد بدون همکاری او چرخ کشور نمی​چرخد. حالا خیال کنیم که ما در موضع قدرت بودیم و رقیب "همکاری" نمی​کرد! آیا بغیر از این بود که ما نیز از گرداندن کشور ناتوان می​شدیم؟؟؟
ازین تئوری فرسوده باید دست برداشت که موضوع سیاست "کسب قدرت سیاسی" است، واقعیت بر سر راه ما وظایف دیگری نیز نهاده است. وقتی می​گوییم جنبش سبز، صرفاً یک جنبش سیاسی نیست بلکه سرآغاز یک فرهنگ اجتماعی مدرن نیز هست، بر این وظائف نظر داریم.
گام​های شمرده امروز برای پیشگیری از خطاهای شتابان فرداست. کیفیت را فدای کمیت نکنیم، "تند رفتن" هیچوفت بر "خوب رفتن" برتری ندارد.
Back to top Go down
 
جنبش مدرن سبز : بهرام حسین زاده
Back to top 
Page 1 of 1
 Similar topics
-
» فراخوان مصطفی تاج زاده برای طرح پرسشهای پیرامون جنبش در فیس بوک
» همراه کردن کارگران با جنبش سبز در روز 11 اردیبهشت با عنوان پیوند جنبش سبز وجنبش کارگری
» جنبش سبز در قامت یک جنبش رهایی‌بخش ملی ظهور کرد
» رهنورد، جنبش زنان و جنبش سبز
» سید مصطفی تاج‌زاده آزاد شد

Permissions in this forum:You cannot reply to topics in this forum
انجمن جنبش سبز ایران :: جنبش سبز ایران :: اخبار- تحلیل- پیشنهاد-
Jump to:  
طراحی و توسعه توسط تیم تولبار جنبش سبز
Free forum | ©phpBB | Free forum support | Report an abuse | Cookies | Forumotion.com