مسوولیت آنچه که بر جعفر پناهی رفته است و برسر همه جعفر پناهیها بهطور مستقیم بر عهده وزارت ارشاد است. اگر خبط و خطایی از او سر زده مسوولیت آن متوجه سوء مدیریت و سیاست غلط مسوولین سینمایی وزارت ارشاد است که آنچنان راهها را بستهاند که راهی دیگر جز این باقی نمانده است که برای ساخت فیلم این چنین خود را به مخاطره بیاندازد. او هم از طریق سینما زندگی میکند. فیلمسازی برای او ضرورتی حیاتی است. او باید خود را بیان کند و انتظار داشته باشد که نهادهای مسوول سینما سدها و موانع موجود را از پیش پای او بردارند نه آنکه خود به بزرگترین مانع تبدیل شوند.
کلمه: عباس کیارستمی، سینماگر سرشناس و معتبر ایرانی در سطح جهانی، در واکنش به دستگیری، جعفر پناهی، فیلمساز، نامه ای نوشته که نسخه ای از آن در اختیار خبرآنلاین قرار گفت. در ابتدای این نامه آمده است: «نمیدانم این نامه را خطاب به چه کسانی مینویسم، اما میدانم چرا مینویسم و باور دارم که نوشتن آن دراین وضعیت ضروری و اجتنابناپذیر است، چرا که دوفیلمساز ایرانی، دو فیلمساز وابسته به جریان سینمای مستقل ایران در بندند.»
در ادامه این متن آمده: «به عنوان یک فیلمساز، از همین جریان سینمای مستقل، سالهاست که دیگر امیدی به نمایش فیلمهایم در کشورم ندارم و سالهاست که با ساختن فیلمهای شخصی و کمهزینه، به کمک و همراهی وزارت ارشاد به عنوان متولی سینمای ایران چشم امید ندارم. من برای گذران زندگی به عکاسی روی آوردهام و از درآمد آن، فیلمهای کوچک و کمهزینه میسازم و به پخش غیرقانونی نسخههای تکثیرشده فیلمهایم اعتراضی نمیکنم چرا که این تنها راه ارتباط من با مخاطبان هموطنم است.»
او با اشاره به دیدگاه موجود در وزارت ارشاد در مورد فیلم هایش اظهار داشته است: «دیگر سالهاست حتی به این بیتوجهی وزارت ارشاد و مسوولان سینمایی اعتراض هم نمیکنم، حتی اگر نپذیریم که سالهاست مسوولان سینمایی کشور به عنوان بازوی فرهنگی دولت بین فیلمسازان خودی و غیرخودی فرق میگذارند، براین باورم که آنها به هیچ روی به سینمای مستقل عنایتی ندارند. این گناه ما نیست که فیلم سازیم و تنها از طریق فیلمسازی است که میتوانیم زندگی کنیم. این نه فقط یک انتخاب که برای ما یک ضرورت حیاتی است. من برای حل این مشکل راهحلهای خود را یافتهام. بیحمایتهای مرسوم و رایج که غالب اهل سینما در ایران از آن بهرهمند هستند، فیلمهای مستقل و کوچک خود را میسازم و به این دلخوشم که نام و اعتباری برای کشورم و مردمی که دوستشان دارم کسب میکنم و تنها ضرورت کارکردن است که فیلمی در خارج از کشورم میسازم که در نهایت سلیقه یا انتخاب من نیست.»
کیارستمی با اشاره به وضعیت جعفر پناهی در ادامه این متن آورده است: «اما جعفر پناهی و دیگران سالهاست میکوشند تا از نهادهای رسمی و دولتی یاری بجویند و راههای رفته و شکستخورده را بارها میآزمایند و همچنان به در بسته میخورند. او نیز سالهاست به امید نمایش عمومی فیلمهایش و به امید همراهی و مساعدت قانونی نهادهای مسوول سینما در ایران بهدنبال یافتن راهحلهای است. او هنوز باور دارد به خاطر اعتباری که فیلمهایش برای کشورش به ارمغان آورده است،میتواند راهحلهای قانونی بطلبد.»
کارگردان صاحب نخل طلای کن اظهار داشته: «مسوولیت آنچه که بر جعفر پناهی رفته است و برسر همه جعفر پناهیها بهطور مستقیم بر عهده وزارت ارشاد است. اگر خبط و خطایی از او سر زده مسوولیت آن متوجه سوء مدیریت و سیاست غلط مسوولین سینمایی وزارت ارشاد است که آنچنان راهها را بستهاند که راهی دیگر جز این باقی نمانده است که برای ساخت فیلم این چنین خود را به مخاطره بیاندازد. او هم از طریق سینما زندگی میکند. فیلمسازی برای او ضرورتی حیاتی است. او باید خود را بیان کند و انتظار داشته باشد که نهادهای مسوول سینما سدها و موانع موجود را از پیش پای او بردارند نه آنکه خود به بزرگترین مانع تبدیل شوند.»
در ادامه این نامه آمده: «شاید مسوولین وزارت ارشاد امروز نتوانند کمکی موثر در حل مشکل جعفر پناهی باشند، ولی باید بدانند که مسوولیت عواقب وخیم و بازتاب زشت و غیرفرهنگی جهانی آن متوجه مدیریت سوء و سیاستهای غلط این ارگان در همهی این سالهاست.من شاید مدافع شیوههای تند و جنجالی جعفر پناهی نباشم، اما میدانم آنچه او را به این بند انداخته نه یک انتخاب که یک اجبار ناگزیر بوده است. او چوب مسوولانی را میخورد که طی همه این سالها راه را بر او بستهاند و تنها کوره راهها و راهحلهای انحرافی و گاه حتی بیراههها را بازگذاشتهاند. مشکل جعفر پناهی سرانجام حل خواهد شد، اما کم نیستند جوانانی که اکنون هنر سینما را به عنوان شیوهی بیان و راه زندگی خود برگزیدهاند. اینجاست که وظیفهی دولت و وزارت ارشاد به عنوان بازوی اجرایی و فرهنگی دولت خطیرتر میشود، چرا که با گروه عظیمی از جوانانی روبهرو است که میخواهند مستقل و به دور از تکلفهای اداری، موانع رسمی و تبعیضهای موجود فیلم بسازند.»
این نامه چنین پایان می یابد: «جعفر پناهی و محمد رسول اف دو فیلمساز سینمای مستقل ایران هستند. سینمایی که در ربع قرن حاضر به عنوان مهمترین عامل فرهنگی نام این کشور را در جهان پرآوازه کرده است آنان به کلیت فرهنگ جهان تعلق دارند. آنان بخشی از فرهنگ سینمای بینالمللی هستند. آزادی آنان را از بند آرزو میکنم و با توجه به آنکه میدانم آرزوی محال آرزوی محال نیست، آرزوی قلبی من این است که دیگر هنرمندی بهخاطر هنر در این سرزمین در هیچبندی نباشد و دیگر سینمای جوان و مستقل ایران با موانع، بیعنایتیها و تبعیضها روبهرو نباشد. این مسوولیت شماست و تعریف غایی و نهایت موجودیت شما.»